آینده سیستم پولی بین المللی

ساخت وبلاگ

سخنرانی Vítor Constâncio ، معاون رئیس جمهور ECB ، سخنرانی سری طلایی در مجمع رسمی مؤسسات پولی و مالی (OMFIF) ، لندن ، 23 نوامبر 2011

خانم ها و آقایان،

با خوشحالی است که من دعوت سری OMFIF Golden در مورد پول جهانی را پذیرفته ام تا در مورد آینده سیستم پولی بین المللی صحبت کنم. این موضوع امسال بسیار موضعی شده است ، به ویژه با توجه به بحث ها و پیشرفت های حاصل از اجلاس کن اخیر.

من با یادآوری مختصراً از ویژگی های اصلی یک سیستم پولی بین المللی خوب شروع می کنم و بر این اساس ، سعی می کنم تعریف کنم که ، از نظر من ، نقاط ضعف اصلی سیستم (یا "غیر سیستم" همانطور که بسیاری آن را توصیف می کنند). این امر به من این امکان را می دهد تا بر تکامل احتمالی در مورد اجرای متوسط برخی از مؤلفه های اصلی سیستم پولی بین المللی بپردازم. هنگام نتیجه گیری ، من ارزیابی خواهم کرد که آیا چنین تکامل ممکن است پاسخ کافی به چالش هایی باشد که با آنها روبرو هستیم.

از یک سیستم پولی بین المللی با کیفیت خوب چه انتظاری داریم؟

هدف نهایی سیستم بین المللی پول (از این پس: IMS) حفظ یک سیستم منظم پرداخت در بین ملل است. برای این منظور ، IMS مجبور است خدمات یک ارز بین المللی را ارائه دهد ، از ایجاد کافی نقدینگی جهانی اطمینان حاصل کند ، یک رژیم نرخ ارز را در بین ارزهای ملی تعریف کند و یک مکانیزم تعدیل را برای جلوگیری از عدم تعادل بیش از حد واقعی و مالی خارجی در کشورها شامل شود.

هم نقدینگی جهانی و هم مکانیسم تعدیل را می توان به عنوان کالاهای عمومی جهانی تعبیر کرد (به عنوان مثال Eichengreen 1987 ، Camdessus 1999 ، Dorrucci و McKay 2011). در واقع فقط با دسترسی به نقدینگی جهانی ، مشارکت در و تأمین مالی اقتصاد جهانی با استفاده از یک یا چند ارز ذخیره به عنوان وسیله ای برای پرداخت ، واحد حساب یا یک فروشگاه ارزش امکان پذیر می شود.

و فقط از طریق یک مکانیسم تعدیل کارآمد و مؤثر ، می توان از "ثبات خارجی" بهره مند شد ، یعنی یک صورت فلکی پایدار جهانی پیوندهای اقتصادی بین کشور (به عنوان مثال از طریق حساب های جاری و موقعیت های دارایی/بدهی). پس از دستیابی به ثبات خارجی ، پیوندهای متقابل کشور منجر به تحولات مختل کننده مانند نرخ ارز بی نظم و نوسانات قیمت دارایی یا انقباضات در خروجی و اشتغال واقعی نمی شود. ثبات خارجی به طرز مهمی به رفتار سیاست آن دسته از صادرکنندگان و دارندگان ارزهای بین المللی بستگی دارد که از نظر سیستماتیک مرتبط هستند.

نرخ ارز و رژیم های جریان سرمایه احتمالاً عناصر اصلی مکانیسم تعدیل هستند ، زیرا آنها میزان انعطاف پذیری هر IMS را تعریف می کنند ، یعنی سازگاری آن با تغییر شرایط اقتصادی. بر خلاف سیستم برتون وودز با نرخ مبادلات ثابت ، حساب های سرمایه نیمه بسته و مکانیسم تنظیم دقیق ، IMS مانند موجود در حال حاضر از درجه سازگاری بسیار بالاتری برخوردار است. هر کشور آزاد است که نرخ ارز و رژیم حساب سرمایه خود را انتخاب کند و کشورهای صادر کننده ذخیره با محدودیت IMS برای ایجاد نقدینگی جهانی روبرو نیستند. این یک قدرت اساسی سیستم امروز است ، اما ممکن است - همانطور که خواهیم دید - ضعف عمده ای به حدی تبدیل شود که دامنه مدل های رشد داخلی ناپایدار و تجمع پس از آن عدم تعادل واقعی و مالی را ایجاد کند.

کاستی های "غیر سیستم" فعلی چیست

علاوه بر عدم تعادل مداوم خارجی ، بسیاری از کاستی های دیگر در مورد "غیر سیستم" فعلی ذکر شده است. می توانم چند مورد از آنها را ذکر کنم: وارونگی ناگهانی جریان سرمایه. ورود سیستماتیک از ظهور به کشورهای توسعه یافته ؛تجمع ناکارآمد ذخایر توسط کشورهای نوظهور ؛نوسانات نرخ ارز بیش از حد برای اطمینان از تعادل خارجی بی اثر است. عدم تقارن فشار تنظیم بین کسری و مازاد. عدم وجود سازوکارهایی برای اطمینان از عرضه کافی و به موقع نقدینگی جهانی در زمان بحران های مالی.

این فهرست به این معنی است که به طور بالقوه، تمام ویژگی های یک IMS می تواند در بحث حاضر در خطر باشد، برخلاف آنچه در اواخر دهه نود اتفاق افتاد، زمانی که بحث حول محور عملکرد بخش مالی و پیشگیری و حل بحران در اقتصادهای نوظهور بود.. بحث در آن زمان در مورد اصلاح IMS نبود، بلکه در مورد یک معماری مالی جهانی جدید، به معنای چارچوب بین المللی برای حفاظت و تضمین عملکرد کارآمد سیستم مالی جهانی بود.

امروزه، پس از شروع بحران در سال 2007، موضوعات مورد بحث در هسته اصلی سیستم پولی بین المللی قرار دارند: 1) آیا ارزهای بین المللی جدید در شرایط کنونی ضروری و/یا اجتناب ناپذیر هستند؟2) آیا باید تغییراتی در رژیم ارزی ایجاد شود؟3) آیا سیستم به ابزارهای جدید و قوی تری برای تامین نقدینگی به ویژه در مواقع بحران مالی نیاز دارد؟4) چه تغییراتی باید در مکانیزم تعدیل ایجاد شود؟5) کدام اصلاحات در مقررات بین المللی بخش مالی مورد نیاز است؟

من به این نکته آخر نمی پردازم. در مورد موضوع دوم در مورد رژیم نرخ ارز، فقط اشاره می‌کنم که هیچ توجیهی برای تغییر رژیم شناور در میان ارزهای اصلی یا اصلاح این توصیه که اقتصادهای بزرگ در حال ظهور نیز باید رژیم‌های نرخ بسیار انعطاف‌پذیرتری اتخاذ کنند، نمی‌بینم. این بدان معناست که در تضاد مشخص شده توسط مک کینون (1994) بین دیدگاه تعدیل بین‌المللی نرخ ارز و دیدگاه استاندارد پولی، من طرف اولی را می‌گیرم. همچنین، وضعیت کنونی جهانی شدن مالی، دیدگاه اولیه «دوقطبی» الکساندر سوبودا را تأیید می‌کند که با تحرک سرمایه بالا، تنها رژیم‌های ثابت نرخ ارز، نرخ‌های شناور یا میخ‌های سخت هستند که اتحادیه‌های پولی نمونه‌ای افراطی از آن‌ها هستند (به Eichengreen، 2010 مراجعه کنید)..

به سوی یک IMS اجتناب ناپذیر، اما مطلوب، چند قطبی؟

پیش بینی های زیادی در مورد افزودن تدریجی ارزهای دیگر به دلار به عنوان ارزهای واقعاً بین المللی وجود دارد. آنچه به نظر می رسد این امر اجتناب ناپذیر است ، تنها ظهور یورو ، افزایش قدرت چین یا آسیب پذیری های رو به رشد ایالات متحده نیست. رشد اهمیت کشورهای نوظهور ، که سهم آنها در تولید ناخالص داخلی جهان را در 20 سال گذشته افزایش داده است ، افزایش ساختاری را برای تقاضای ذخایر ایجاد می کند که کشورهای توسعه یافته ، از جمله ایالات متحده آمریکا ، در آن قرار نمی گیرندموقعیتی برای تأمین

این سؤال با مشکل تأمین نقدینگی رسمی بین المللی مرتبط است. همانطور که اخیراً موریس Obstfeld (2011) یادآوری کرده است ، ابعادی مالی برای تهیه ذخایر رسمی وجود دارد. هیچ کشور واحدی در جهان نمی تواند به طور نامحدود ارز خود را به عنوان دارایی ذخیره کند که می تواند تمام نیازهای یک بقیه جهان را برآورده کند. در شرایطی که نیاز به کاهش کمبود و بدهی دارد ، ایالات متحده نتوانست اوراق قرضه و خطوط T خود را به عنوان دارایی تقریباً انحصاری ذخیره جهان ارائه دهد. در این زمینه ، دارایی یورو ضروری است. حتی اگر آنها به وضوح به عنوان یک چشم انداز غیرواقعی تلقی شوند ، یوروباند ها ، از دیدگاه خالص سیستم پولی بین المللی ، به عنوان یک دارایی ذخیره برای اقتصاد جهانی مفید خواهد بود. در آینده ، این سیستم همچنین به دارایی در ارز چین نیز نیاز خواهد داشت ، هنگامی که چین دارای یک ارز قابل تبدیل ، نرخ ارز انعطاف پذیر و بازار اوراق بهادار توسعه یافته خواهد بود.

همه اینها حاکی از آن است که یک سناریوی ممکن ، تکامل به سمت یک IMS واقعاً چند قطبی است ، که همانطور که بسیاری اخیراً مشاهده کرده اند ، گزینه های معتبری برای سرمایه گذاری های با قیمت دلار تولید می کند و از این طریق باعث افزایش نظم و انضباط سیاست در صادرکننده ذخیره اصلی می شود. همچنین ، یک جهان چند ارز حاکی از استقلال سیاست پولی بیشتر در اقتصادهای نوظهور مانند چین است که از این رو در موقعیت بهتری برای مقابله با عدم تعادل خود قرار خواهد گرفت (به عنوان مثال به Bini Smaghi 2011 مراجعه کنید).

پنج شرط مهم برای تبدیل یک ارز به یک ارز بزرگ بین المللی وجود دارد. اولین مورد داشتن یک اقتصاد بسیار بزرگ است که باعث ایجاد بیرونی شبکه می شود و هزینه های معامله را کاهش می دهد. دوم توسط بازارهای مالی عمیق ، کارآمد و باز داده می شود. سوم ، حاکمیت خوب سیاسی و کلان اقتصادی البته برای حفظ ارزش خارجی یک ارز است. چهارم ، اجرای کامل حاکمیت قانون به همان اندازه بسیار مهم است زیرا حمایت از حقوق مالکیت سرمایه گذاران را تضمین می کند. پنجم ، نباید از اهمیت نفوذ ژئوپلیتیکی و ثبات سیاسی غافل شد.

بنابراین برای یک ارز آسان نیست که همه شرایط لازم برای نقش بین المللی را پر کند. در نتیجه ، من فکر نمی کنم که ما شاهد تغییر اساسی در نقش دلار آمریکا طی 10-15 سال آینده خواهیم بود-هرچند که نتیجه گیری ممکن است در یک افق طولانی تر متفاوت باشد. ظاهر یورو به عنوان یک ارز مهم در سطح جهانی ، تغییر در یک دوپولی واقعی در عرضه ارزهای بین المللی ایجاد نکرده است و تأثیر کمی در مرکزیت دلار در IMS داشته است. ما به احتمال زیاد می بینیم که سهام سایر ارزها با گذشت زمان در حال رشد است ، اما بعید است که فقط یک ارز جایگزین هژمونی دلار آمریکا شود.

یورو خود را به عنوان دومین ارز مهم بین المللی پس از دلار آمریکا تأسیس کرده است. در عین حال ، این نقش عمدتا از نظر ماهیت منطقه ای است ، زیرا یورو عمدتاً توسط نمایندگان اقتصادی ساکن در منطقه یورو در کشورهای همسایه با روابط سیاسی و اقتصادی ویژه با اتحادیه اروپا و منطقه یورو استفاده می شود. اخیراً مشخص شده است که سرمایه گذاران آسیایی و بانکهای مرکزی خارجی سهم قابل توجهی از تقاضای اوراق قرضه صادر شده توسط تسهیلات ثبات مالی اروپا (EFSF) را به خود اختصاص داده اند.

با نگاهی به آینده ، سهم یورو در بازارهای بین المللی می تواند پس از ترمیم ثبات مالی و ادغام بازار در منطقه یورو ، بیشتر شود. تلاش های مداوم برای بهبود حاکمیت منطقه یورو و فراهم آوردن مکانیسم حل و فصل معتبر بحران نیز به طور غیرمستقیم بر استفاده بین المللی از یورو تأثیر می گذارد ، حتی اگر ECB و یوروسی سیستم هیچ ابتکاراتی را برای ترویج مستقیم استفاده از آن انجام ندهند (آنجلونی، ساپیر 2011). این موضع خنثی-نه فاستر و نه مانع-مبتنی بر اعتقاد ما است که استفاده بین المللی از ارزها باید محصول جانبی تصمیمات بازار خودمختار باشد که توسط پنج تعیین کننده فوق الذکر هدایت می شود.

با مراجعه به Renminbi چینی ، می توان مشاهده کرد که استفاده از Renminbi به عنوان یک ارز بین المللی محدود است ، اگرچه چین اکنون سومین اقتصاد بزرگ (پس از ایالات متحده و منطقه یورو) و دومین صادرکننده بزرگ (پس از منطقه یورو) است. از جهان.

مقامات چینی از مارس 2009 چندین ابتکار عمل را برای ارتقاء استفاده گسترده بین المللی از Renminbi ، به عنوان مثال ، راه اندازی کرده اند. در صورتحساب تجارت ، در تعمیق نقش مرکز دریایی که توسط هنگ کنگ S. A. R. یا در توافق توافق های مبادله ارز محلی با چندین بانک مرکزی بازی شده است.

با این وجود ، پتانسیل کامل Renminbi در نهایت فقط با آزادسازی حساب سرمایه ، همراه با اصلاح بازارهای مالی داخلی می تواند حاصل شود. پس از به وجود آوردن این موارد ، بین المللی سازی اصلی Renminbi به عنوان یک محصول جانبی اتفاق می افتد. در حال حاضر ، به نظر می رسد مقامات چینی از طریق آزمایش با اوراق بهادار Renminbi با بازار محور در هنگ کنگ S. A. R سعی در آزادسازی مالی دارند.-UP ، به ویژه با توجه به ارزیابی فعلی Renminbi. از این رو ، مقامات چینی همچنین ممکن است استفاده از Renminbi را در خارج از کشور کاهش دهند و باید تنش هایی را برای سیاست گذاران داخلی داشته باشند. در کل ، پتانسیل ارتقاء Renminbi به عنوان یک ارز بین المللی به وضوح بسیار زیاد است ، اما پیش بینی زمان آن دشوار است.

اصلاحات لازم مکانیسم تنظیم

من این دیدگاه Kregel (2010) را به اشتراک می گذارم که "مشکل اساسی [با IMS فعلی] مسئولیت ملی خاصی نیست که به عنوان ارز بین المللی عمل می کند ، بلکه عدم موفقیت یک مکانیسم تعدیل کارآمد برای عدم تعادل جهانی است".

در واقع ، برای یافتن نقاط ضعف IMS فعلی یا به اصطلاح "غیر سیستم" ، فقط باید به مشکل عدم تعادل پرداخت جهانی توجه کند. ساخت مازاد حساب جاری به طور فزاینده ای در برخی از اقتصادهای صادراتی گرا ، که به یک مدل رشد مبتنی بر صرفه جویی بیش از حد متکی است ، در رابطه با جمع آوری کسری در تعدادی از اقتصادهای مصرف محور ، منبع اصلی نگرانی بوددر سالهایی که پیش از بحران مالی جهانی بود. چنین عدم تعادل با "گلوت های دوقلوی" در نقدینگی جهانی و پس انداز برنامه ریزی شده که منجر به حق بیمه با ریسک تاریخی شده بود - همراه بود - علائم اصلی که خطر سیستمیک در حضور امور مالی آسان در اختیار داشتن وام گیرندگان شکایت بود.

حتی بحران مالی جهانی و پاسخ های سیاست باعث کاهش عدم تعادل فقط تا حدودی و به طور موقت در طی سالهای اخیر شده است. این واقعیت که این عدم تعادل برای مدت طولانی همچنان ضعف کلیدی سیستم را در معرض دید قرار می دهد ، یعنی عدم کفایت مکانیسم های تنظیم. بگذارید با دیدن ذینفعان مختلف این موضوع را با جزئیات بیشتری توضیح دهم:

مقامات ملی در کشورهای کسری و مازاد انگیزه کمی برای عزیمت از الگوی رشد و دوره سیاست خود داشتند. در واقع ، قبل از بحران ، اقتصادها با بیشترین عدم تعادل خارجی اغلب از نظر رشد تولید ناخالص داخلی از همسالان خود بهتر عمل می کردند: هرچه عدم تعادل بزرگتر باشد ، نرخ رشد در کوتاه مدت بالاتر بود. علاوه بر این ، کشورهای کسری و مازاد ، به جای اعمال نظم و انضباط در مورد سیاست ، در واقع دیگری را در جستجوی مدلهای رشد مربوطه خود قرار داده اند (به دولی و همکاران 2003 مراجعه کنید).

نظم و انضباط بازار نیز به دلایل مختلف تا حدی غیرقابل اعتماد بود.

در مرحله اول ، بازارها غالباً مطابق انتظار با اصول عمل نمی کنند و منجر به سوءاستفاده و نوسانات ناعادلانه می شوند ، به عنوان مثال ، نرخ ارز و حق ریسک اعتباری. این ممکن است تا حدودی توسط عواملی مانند رفتار گله دار توضیح داده شود ، اما همچنین عدم دیدگاه مشترک در مورد اصول مربوطه.

ثانیا ، رفتار بازار نیز توسط عوامل ساختاری و رژیم های سیاست محدود شده است. از طرف کسری ، این واقعیت که ایالات متحده عمیق ترین و نقدی ترین بازار مالی را فراهم می کند - و ارز غالب ذخیره را صادر می کند - یک بستر بی نظیر برای ارائه ابزارهای بدهی "ایمن" فراهم می کند. تقاضای سیری ناپذیر برای چنین ابزارهای بدهی فشار جدی بر سیستم مالی ایالات متحده و مشوق های آن وارد می کند (Caballero 2009). در عین حال ، ایالات متحده "امتیاز گزاف" خود را از این وضعیت به دست می آورد. تقاضا برای دارایی های ایالات متحده ، رشد در اعتبار و نرخ نرخ ارز را که توسط بازارها در افزایش بدهی ایالات متحده شارژ می شود ، محدود می کند. این امر به طور موثری افزایش هزینه های استقراض خارجی را محدود می کند ، بنابراین انگیزه ای برای مهار وام را از بین می برد. از طرف مازاد ، رژیم های نیمه ثابت نرخ ارز و حساب سرمایه نیمه بسته شده برخی از کشورهای مازاد عمده مانع از اعمال فشار بیش از حد بر جریان سرمایه یا نرخ ارز چنین کشورهایی می شوند.

ثالثاً ، بازارهای مالی با گرایش به سمت خودتنظیمی ، به جای اینکه وام های بیش از حد را خسته کنند ، تشویق می شود. محدودیت های درآمد در انباشت بدهی از طریق ابزارهای بدهی نوآورانه ، که به اندازه کافی توسط تجزیه و تحلیل اعتبار با کیفیت و کنترل های داخلی بررسی نشده بودند ، دور زدند. علاوه بر این ، در جستجوی بازده و تنوع ، جریان سرمایه به بازارهای نوظهور و "حمل اقتصادهای تجاری" افزایش یافته است ، و در موارد خاص تحمیل کنترل سرمایه برای محدود کردن تأثیرات بالقوه مختل کننده هر دو جریان اضافی و واژگونی آنها است.

جامعه بین المللی نقشی در اعمال فشار بر کشورها برای تنظیم ، در درجه اول صندوق بین المللی پول (صندوق بین المللی پول) و G20 دارد. اگرچه توصیه های مفید سیاست در سطح جهانی مطرح شده است ، اما کشش به دست آمده توسط جامعه بین المللی غالباً به همان اندازه که لازم است قوی نبوده است. صندوق بین المللی پول تا حدی در تلاش های خود برای اطمینان از ثبات IMS مانع شده است. قوانین موجود برای دوران قبل از جمع آوری طراحی شده و مکانیسم های اجرایی به اندازه کافی مؤثر نیستند.

با توجه به قوانین ، اینها در دوره ای از نرخ ارز ثابت ، حساب های سرمایه بسته و بازارهای مالی بسیار تنظیم شده هنگامی توافق شدند که بخش مالی دستگیرنده اقتصاد واقعی بود. این قبل از آزادسازی گسترده تجارت ، بازارهای مالی و حسابهای سرمایه که جهانی سازی را تعریف می کند ، خوب بود. به عنوان مثال ، طبق اساسنامه صندوق بین المللی پول ، اعضا آزاد هستند که رژیم های حساب سرمایه و رژیم های نرخ ارز مورد نظر خود را دنبال کنند و تنها محدودیت های محدودی دارند.

نتیجه یک صورت فلکی جهانی رژیم های نرخ ارز است که ثبات پایدار اقتصادی ، مالی و پولی را تضمین نمی کند. گیره ارزهای تعدادی از اقتصادهای نوظهور به دلار آمریکا ، همزیستی را ایجاد می کند که باعث عدم تعادل بیشتر و از این رو خطرات تنظیم بی نظم می شود. به ویژه هنگامی که یکی از اقتصادهای نوظهور بسیار زیاد است ، افزایش ارز آن به خطرات دیگری که باعث محدودیت انعطاف پذیری تعدیل در هر دو می شود ، که به نوبه خود تهدید می کند که نرخ ارز سایر جفت های اصلی ارز را با پیامدهای عملکرد اقتصادی جهانی تحریف می کند.

روی آوردن به مکانیسم های اجرایی ، نظارت و بررسی سیاست های همسالان نقش اساسی در شناسایی خطرات و تشویق اقدامات سیاست گذاری درمانی دارد. اما فشار بین المللی - از جمله از طریق صندوق بین المللی پول و G20 - هنوز هم از عدم گرفتن رنج می برد. حتی هنگامی که خطرات به درستی شناسایی شده و توصیه های سیاست مناسب است ، همانطور که در طی مشاوره های چند جانبه صندوق بین المللی پول در سال 2006-07 اتفاق افتاد ، هیچ تضمینی برای تعدیل سیاست های لازم وجود ندارد. این ضعیف ترین جنبه روند نظارت است.

این بحران منجر به افزایش تلاش برای بهبود نظارت شده است ، به عنوان مثالبا تبدیل مجمع ثبات مالی به هیئت ثبات مالی (FSB) با عضویت بزرگ شده و دستورالعمل گسترده ، تغییرات در صندوق بین المللی پول و راه اندازی چارچوب G20 برای رشد قوی ، پایدار و متعادل و روند ارزیابی متقابل آن. به رسمیت شناخته شده کلی از لزوم تقویت زاویه چند جانبه نظارت ، برای بهتر کردن اتصالات و اثرات سرریز و ادغام بهتر بخش کلان اقتصادی و مالی وجود دارد.

برای تقویت بیشتر اثربخشی نظارت ، باید کار بیشتری انجام شود. هنوز هیچ اجماع گسترده ای در مورد چگونگی تأثیر سیاست های یک کشور بر سایر کشورها و مهمتر از همه - هیچ تمایل کشورها برای ارائه خود به بررسی دقیق تر وجود ندارد. در مقابل ، ما می توانیم تعداد زیادی از انگشت متقابل ، عمدتاً بین اقتصادهای پیشرفته و نوظهور ، اما تا حدودی در دو گروه نیز مشاهده کنیم. از این رو نتیجه می گیرد که EMES برای گنجاندن نقدینگی جهانی و محرک های آن به نظارت چند جانبه فشار می آورد ، در حالی که کشورهای پیشرفته نیاز به بررسی بیشتر شیوه های انباشت ذخیره ، سیاست های نرخ ارز و کنترل سرمایه را می بینند. در برابر این پیشینه ، همچنین بدیهی است که بسیاری از کشورها هیچ اشتهایی برای تغییر اساسنامه صندوق بین المللی پول برای تصویب گسترش و تقویت نظارت ندارند.

در چنین شرایطی چه کاری می تواند انجام شود؟من فکر می کنم که اول از همه ما باید حتی سخت تر کار کنیم تا درک بهتری از ارتباطات و اثرات سرریز داشته باشیم. این به معنای نیاز به تجزیه و تحلیل بیشتر و بهتر است. خلبان جدید Spillover گزارش می دهد که صندوق بین المللی پول امسال با تعداد انگشت شماری از کشورهای مهم سیستماتیک آغاز شده است ، یک قدم خوش آمدید در این جهت است. تحقیقات بیشتر در مورد تأثیر سیاست ها در اقتصادهای مهم سیستماتیک در شرایط نقدینگی جهانی و جریان سرمایه نیز به قاب بندی بحث ها کمک می کند.

پیشروی ، آگاهی بهتر ، روحیه خاصی از چند جانبه گرایی و آخرین اما مهمترین مکانیسم های بهبود یافته برای تقویت مشاوره در زمینه مشاوره ، عناصر اساسی برای تقویت اثربخشی نظارت در کمک به ثبات جهانی خواهد بود.

تکامل نقدینگی رسمی جهانی

حوزه دیگری که در آن دیدگاه ها بسیار تقسیم شده است ، بحث در مورد تقویت تأمین نقدینگی رسمی است. یک ایده این است که به اصطلاح شبکه ایمنی مالی جهانی (GFSN) قدرتمند شود. در آن شرایط استثنایی مورد استفاده قرار می گیرد که کشورهایی که دارای اصول صوتی هستند از اختلال در بازار مالی رنج می برند-مانند کمبود نقدینگی ارز خارجی یا توقف ناگهانی در جریان سرمایه-ناشی از مسری از شوک های خارجی اصلی (به عنوان مثال Lehman-Type)

همچنین در اینجا پیشرفت چشمگیری طی سالهای گذشته به دست آمده است: منابع صندوق بین المللی پول در مقایسه با سال 2008 سه برابر شده اند ، حقوق دسترسی به تأمین اعتبار صندوق بین المللی پول افزایش یافته و تسهیلات جدید ایجاد شده است. اما برخی بر این باورند که این کافی نیست و با استدلال های مربوطه استدلال می کنند که افزایش بیشتر شبکه ایمنی مالی جهانی باعث ایجاد انگیزه برای کشورها می شود تا دارایی های ذخیره خود را کاهش دهند (به FAHRI ، Gourinchas و Rey ، 2011). با این حال ، همانطور که قبلاً نیز اشاره کردم ، تجمع سهام زیادی از ذخایر نه تنها براساس انگیزه های احتیاطی است. حتی بیشترین تأسیسات صندوق بین المللی پول ممکن است کشورها را به سمت پایین آمدن ذخایر خود سوق ندهد زیرا آنها سطح بالاتری از راحتی و راحتی را نسبت به امکانات صندوق بین المللی پول ارائه می دهند. در عین حال ، کشورها ممکن است در استفاده از ذخایر خود در مواقع بحران با مشکلات روبرو شوند ، با توجه به اینکه بازارها ممکن است روی سطح مطلق تمرکز نکنند ، بلکه بر تغییرات نسبی تمرکز نمی کنند.

اصلاحات بیشتر در مورد ابزار صندوق باید مبتنی بر ارزیابی کامل از تجربه با ابزارهای موجود و پیامدهای منابع تسهیلات بیشتر از نوع بیمه باشد. فراخوان افزایش منابع صندوق ، که اخیراً دوباره ابراز می شود ، باید با توجه به تقاضای موجود و بالقوه برای پشتیبانی صندوق ، با دقت ارزیابی شود. در مورد تخصیص دیگر SDR ، باید در نظر گرفت که در طول بحران اخیر فقط مقدار بسیار کمی از SDR های اختصاص یافته در سال 2009 در واقع به ارزهای قابل استفاده تبدیل شده است.

آنچه به نظر می رسد توجیه شده است این است که پیش بینی مکانیسم هایی برای تأمین نقدینگی در زمان بحران های مالی هنگام ناپدید شدن نقدینگی خصوصی. در این زمینه همچنین از بانکهای مرکزی خواسته شده است تا یک طرح دائمی از خطوط مبادله را برای کمک به کشورها در مواقع استرس سیستمیک ایجاد کنند. با این حال ، در حالی که بانک های مرکزی مطمئناً مسئولیت های خود را در مواقع پریشانی به عهده خواهند گرفت ، آنها نمی توانند به هیچ وجه نقدینگی مهم مرتکب شوند زیرا این امر می تواند در وظیفه آنها دخالت کند و خطر اخلاقی ایجاد کند.

اظهارات نتیجه گیری: آیا این کافی است؟

آیا تغییرات در IMS که بر اساس اطلاعات فعلی ، ما احتمالاً طی ده و پانزده سال آینده شاهد آن خواهیم بود ، برای انعطاف پذیری و پایدار بودن آن کافی خواهد بود؟من مطمئناً جزو کسانی نیستم که فکر می کنند این مورد است. اما پس از آن ، چه تغییرات دیگری ضروری است؟پاسخ این سوال به دید طولانی مدت بستگی دارد. اگر واقعاً به سمت یک سیستم چند قطبی حرکت می کنیم ، این ممکن است انگیزه های قوی تری برای نظم و انضباط در سیاست ایجاد کند ، زیرا امتیاز گزاف بیشتر به اشتراک گذاشته می شود.

اما آیا جاده به سمت سیستم جدید چند قطبی صاف یا بسیار پر پیچ و خم خواهد بود؟خوب ، بسیاری از آنها به مسیر توسعه بیشتر بازار مالی ، آزادسازی حساب سرمایه و انعطاف پذیری نرخ ارز در EME بستگی دارد ، زیرا این امر به تدریج تقاضای ابزارهای بدهی ایمن صادر شده توسط اقتصادهای پیشرفته را کاهش می دهد. همچنین امکان هدایت بهتر اعتبار داخلی به سرمایه گذاری و مصرف را فراهم می کند ، که به نوبه خود به ارتقاء رشد ناشی از تقاضای داخلی کمک می کند. و بدیهی است که بسیاری از آنها به توانایی اقتصادهای پیشرفته ، با شروع منطقه یورو ، برای یادگیری دروس مناسب از بحران فعلی بدهی و بانکی بستگی دارد. سرعت و دامنه این فرآیند به تصمیمات سیاست گذاران و شرکت کنندگان در بازار در مناطق مختلف این جهان بستگی دارد. اگر کل این فرایند به طور همزمان قاطع و تدریجی باشد ، باید امکان انتقال منظم به سمت IMS چند قطبی را فراهم کند.

سؤال دیگر این است که آیا IMS جدید از نظر ماهیت پایدار خواهد بود یا اینکه آیا هژمون جدید احتمالاً برای تحقق "نظریه ثبات هژمونیک" که توسط Kindleberger ترویج می شود ، ظاهر می شود (Kindleberger ، 1970). پاسخ ، باز هم ، عمدتاً به سیاست گذاران بستگی دارد. هنوز مشخص است که آیا رقبای ارزی چنین دنیای چند قطبی از نظر اقتصادی و مالی ، از نظر اقتصادی و مالی ، از نظر اقتصادی و مالی نیز از نظر اقتصادی و اقتصادی خواهند بود ، بلکه با توجه به عوامل سیاسی و حاکمیتی که قبلاً در هنگام بررسی پیش شرط های ارز مورد بحث قرار گرفتندتبدیل به یک ارز بزرگ بین المللی شوید.

با توجه به تغییرات لازم در همکاری های بین المللی ، ما باید آگاهی بیشتری در بین شرکای جهانی در مورد ارتباطات آنها و مسئولیت های بعدی برای اطمینان از ثبات کل سیستم ببینیم. من متقاعد شده ام که بدون داشتن حداقل روحیه چند جانبه و حداقل درجه همکاری ، هیچ IMS آینده برای مدت طولانی پایدار نخواهد ماند. امید است که کشورها ، به ویژه کشورهایی که دارای اهمیت سیستمی هستند ، درک کنند که در نظر گرفتن بیرونی و همکاری به بهترین وجه علاقه خود را دارند. اما چنین "روشنگری" به تنهایی برای اطمینان از ثبات کافی نخواهد بود. اگر IMS به این ترتیب مشوق های مناسبی را ارائه ندهد ، جامعه بین المللی باید در نهایت در مورد مکانیسم های تنظیم پیشرفته توافق کند ، به عنوان مثال. به منظور تقویت کشش توصیه های سیاست. امید است که ما برای ایجاد انگیزه های لازم به بحران جهانی دیگر احتیاج نداریم.

منابع

Angeloni ، Bénassy-quéré ، Carton ، Darvas ، Destais ، Pisani-Ferry ، Sapir and Vallée (2011): "ارزهای جهانی برای فردا: یک چشم انداز اروپایی" ، سری Blueprint Bruegel ، جلد. xiii

Angeloni ، I and Sapir ، A. (2011) ، سیستم پولی بین المللی در حال تغییر است: چه فرصت هایی برای اروپا؟ ، مقاله برای کنفرانس Bruegel-PIIE روابط فراتر از اقیانوس اطلس در دوره ای از رشد چند قطبی ، برلین ، 27 سپتامبر 2010.

Bini Smaghi ، L. (2011): "The Triffin Dilemma Revisited" ، سخنرانی در کنفرانس سیستم پولی بین المللی: پایداری و پیشنهادات اصلاحات ، نشانگر صدمین سالگرد رابرت تریفین. بنیاد بین المللی Triffin ، بروکسل ، 3 اکتبر 2011.

Caballero ، R. (2009) ، "عدم تعادل" دیگر و بحران مالی "، مقاله برای سخنرانی بافی که در 10 دسامبر در Banca D'Italia ارائه شده است.

Camdessus ، M. (1999) ، "ثبات بین المللی مالی و پولی: یک کالای عمومی جهانی؟" ، اظهارات در کنفرانس صندوق بین المللی پول/تحقیقات با عنوان "موضوعات کلیدی در اصلاح سیستم پولی و مالی بین المللی" ، واشنگتن ، D. C. ، 28 مه. بشر

Dorrucci ، E. and McKay ، J. (2011) ، سیستم بین المللی پول پس از بحران مالی ، سریال های گاه به گاه مقاله ، شماره 123 ، ECB ، Frankfurt AM Mai ، فوریه.

دولی ، M. P. ، Folkerts-Landau ، D. and Garber ، P. (2003) ، "مقاله ای در مورد سیستم احیا شده برتون وودز" ، مقالات کار NBER ، شماره 9971 ، دفتر ملی تحقیقات اقتصادی ، سپتامبر.

Eichengreen ، B. (2010) "رژیم های نرخ ارز و تحرک سرمایه: چه مقدار از پایان نامه Swoboda زنده مانده است؟"در Routledge "سیستم جدید بین المللی پول" در چارلز ویلز (ویرایش).

Eichengreen ، B. (2011) ، امتیاز گزاف - کاهش دلار و آینده سیستم پولی بین المللی ، انتشارات دانشگاه آکسفورد ، ژانویه.

Eichengreen (1987) ، "تئوری های ثبات هژمونیک سیستم بین المللی پولی" ، مقالات کار NBER ، شماره 2193 ، دفتر ملی تحقیقات اقتصادی ، مارس.

Farhi ، E. ، Gourinchas ، P-O و Rey ، H. (2011) "اصلاح سیستم پولی بین المللی" CEPR

Kindleberger ، C. (1970): "قدرت و پول. اقتصاد سیاست بین المللی و سیاست اقتصاد بین المللی "، کتابهای اساسی ، نیویورک.

Kregel ، J. (2010) ، "یک چشم انداز جایگزین در مورد عدم تعادل جهانی و ارزهای ذخیره بین المللی" - بایگانی مختصر سیاست عمومی اقتصادی ، موسسه اقتصاد لوی

مک کینون ، رونالد (1994) بحث در مورد پیتر کنن "رژیم های نرخ ارز شناور تجدید نظر شده" در پیتر بی کنن و همکاران (ویرایش) "سیستم بین المللی پولی" انتشارات دانشگاه کمبریج ، صفحه 165

Obstfeld ، موریس (2011) سخنرانی اصلی "نقدینگی بین المللی: بعد مالی" در بانک ژاپن ، انستیتوی مطالعات پولی و اقتصادی ، کنفرانس بین المللی ، توکیو ، 2-3 ژوئن 2011.

Triffin ، R. (1960): "طلا و بحران دلار" ، انتشارات دانشگاه ییل ، نیو هاون.

فارکس پرشین...
ما را در سایت فارکس پرشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : احمدي مينا بازدید : 70 تاريخ : شنبه 5 فروردين 1402 ساعت: 5:49