تأثیر خودکنترلی بر درآمد فردی: شواهدی از چین

ساخت وبلاگ

Krishna P. Paudel B گروه اقتصاد کشاورزی و کشاورزی ، دانشگاه ایالتی لوئیزیانا (LSU) و مرکز کشاورزی LSU ، باتون روژ ، لس آنجلس ، مکاتبات kpaudel@agcenter. lsu. edu https://orcid.org/0000-0002-9780-5520view اطلاعات نویسنده بیشتر

  • استناد را بارگیری کنید
  • https://doi.org/10. 1080/1331677x. 2022. 2048190
  • جایگاه

مقالات

تأثیر خودکنترلی بر درآمد فردی: شواهدی از چین

  • مقاله کامل
  • ارقام و داده ها
  • منابع
  • استناد
  • معیارهای
  • مجوز
  • چاپ مجدد و مجوزها
  • مشاهده pdf pdfview epub epub

خلاصه

نمایش فرمول:؟فرمول های ریاضی به عنوان MATHML رمزگذاری شده اند و در این نسخه HTML با استفاده از MathJax به منظور بهبود نمایشگر خود نمایش داده می شوند. جعبه را برای خاموش کردن MathJax از آن جدا کنید. این ویژگی به JavaScript نیاز دارد. برای بزرگنمایی روی فرمول کلیک کنید.

در این مقاله به بررسی رابطه بین درآمد فردی و خودکنترلی با استفاده از داده های موجود از بررسی دینامیک نیروی کار چین 2014 می پردازیم. ما از روش دو مرحله ای حداقل مربع (2SL) و اثرات واسطه گر/تعدیل کننده برای برآورد رابطه بین درآمد استفاده می کنیمو خودکنترلینتایج نشان می دهد که خودکنترلی بر درآمد فردی تأثیر مثبت و قابل توجهی دارد. سن و جنس نقش متوسطی دارند ، در حالی که آموزش و پرورش نقش واسطه ای در پیشرفت خودکنترلی برای تأثیرگذاری بر درآمد فردی دارد. تجزیه و تحلیل استحکام با استفاده از یک مدل رگرسیون IV-Quantile ، یک ابزار اگزوژن قابل قبول و ترکیب دسته های مختلف انجام می شود. یافته ها در بین مدل ها و فرضیات مختلف سازگار است. این مطالعه نشان می دهد که پیشرفت در خودکنترلی فردی منجر به افزایش درآمد فردی می شود.

1. معرفی

وسوسه های زیادی در جهان وجود دارد. زندگی روزمره پر از وسوسه ها و تکانه هایی است که کنترل خود را به چالش می کشد (Ahn et al. ، 2020 ؛ Clinton et al. ، 2020). خودکنترلی عمدتاً به توانایی فرد در غلبه بر تکانه ها ، عادات یا واکنشهای خودکار و کنترل آگاهانه رفتار آنها اشاره دارد (تالر و شفرین ، 1981). عدم کنترل خود ممکن است منجر به نتایج ناگوار مانند بیش از حد ، تعلل ، سوء مصرف مواد مخدر ، فساد و فعالیت های جنایی شود (Baumeister et al. ، 2007 ؛ Beheim et al. ، 2015 ؛ Fudenberg & Levine ، 2006 ، 2012 ؛ Genicot & Ray، 2017). با این حال ، هنوز رابطه بین خودکنترلی و درآمد فردی کاملاً درک نشده است. اگر کمبود خودکنترلی منجر به نتایج غیرممکن شود ، احتمالاً منجر به کم درآمد و فقر نیز خواهد شد.

هدف اصلی این مقاله تخمین تجربی رابطه بین خودکنترلی و درآمد با استفاده از یک مجموعه داده نماینده چینی و ارائه ابعادی از درک فقر بر اساس خودکنترلی است. ما به ترکیبی از تئوری و روشهای تجربی پایبند هستیم تا رابطه بین خودکنترلی و درآمد فردی را بررسی کنیم. به طور خاص ، استراتژی تحقیق ما این است که ابتدا این واقعیت نظری را ایجاد کنیم که درآمد مربوط به خودکنترلی و سپس دوم ، برای مطالعه تجربی رابطه بین درآمد و خودکنترلی است. در بخشی از تجزیه و تحلیل تجربی ، برای پرداختن به مشکل درون زا علیت معکوس بین خودکنترلی و درآمد ، ما از یک متغیر ابزاری (IV) استفاده می کنیم ، میانگین سطح کنترل خود از سایر پاسخ دهندگان در همان جامعه زنده.

2. بررسی ادبیات

اقتصاد همچنین به موضوع خودکنترلی توجه می کند (Castro-González et al. ، 2020 ؛ Shkvarchuk & Slav'yuk ، 2019 ؛ Thaler & Shefrin ، 1981) ؛محققان بر رابطه بین خودکنترلی افراد و جایگاه مالی آنها متمرکز شده اند (Gathergood ، 2012 ؛ Howlett et al. ، 2008). رابطه بین خودکنترلی فردی و جایگاه مالی فردی اغلب به عنوان رابطه همبستگی مثبت توصیف می شود ، به عنوان مثال ، هرچه خودکنترلی قوی تر باشد ، وضعیت مالی بهتر می شود (Gathergood ، 2012 ؛ Howlett et al. ، 2008 ؛ Moffitt etAl. ، 2011 ؛ Thaler & Shefrin ، 1981). تالر و شفرین (1981) دریافتند که ورزشکاران با درآمد بالا که کارگزاران را برای مدیریت ثروت خود استخدام کرده اند ، در مقایسه با کسانی که به صلاحدید خود ورشکسته می شوند ، توانستند برای مدت طولانی ثروتمند بمانند. مدیریت ثروت کارگزار ، انگیزه ورزشکاران را برای خرج کردن تضعیف می کند و رفتارهای ورزشکاران را وادار می کند تا از نظر عینی منطقی تر باشند. هاولت و همکاران.(2008) دریافت که افراد دارای خودکنترلی قوی در سرمایه گذاری و مدیریت بازنشستگی منطقی تر هستند. Gathergood (2012) دریافت که افراد دارای خودکنترلی ضعیف به احتمال زیاد شوک درآمدی ، برداشت اعتبار و هزینه های برنامه ریزی نشده دارند. از جمله عوامل تأثیرگذار ریسک مالی ، خودکنترلی از دانش مالی مهمتر است (جونز و ماهاجان ، 2015). براساس یافته های فوق ، بن دیوید و BOS (2017) نشان می دهد که محدود کردن در دسترس بودن وسوسه می تواند بهزیستی مالی افراد با ترجیحات زمانی متناقض را بهبود بخشد ، یعنی مصرف بیشتر در زمان گذشته از آنچه در گذشته پیش بینی شده بود.

رابطه بین خودکنترلی و وضعیت مالی شخصی از نزدیک با فقر ارتباط دارد (برنهایم و همکاران ، 1999 ؛ 2015 ؛ دالتون و همکاران ، 2016 ؛ امید و چاپل ، 2004 ؛ اسپیرز ، 2011 ؛ ووهس ، 2013). Haushofer و Fehr (2014) دریافتند که فقر با عوامل روانشناختی ارتباط معنی داری دارد. افراد دارای خودکنترلی ضعیف به احتمال زیاد مشکلات مالی را تجربه می کنند و در فقر قرار می گیرند. برنهایم و همکاران.(2015) از نظر تئوریک ثابت کنید که دارایی های اولیه پایین می توانند خودکنترلی را محدود کنند ، افراد را در فقر به دام بیندازند ، در حالی که افراد دارای دارایی اولیه بالا می توانند به طور نامحدود جمع شوند. برنهایم و همکاران.(1999) استدلال می كنند كه هرچه اعتبار در دسترس تر می شود ، كنترل كنترل آسانتر می شود ، بنابراین به جلوگیری از سقوط افراد در دام فقر كم درآمد كمك می كند. VOHS (2013) می یابد که به طور متوسط ، فقیر از سطح خودکنترلی پایین تری برخوردار هستند. امید و چاپل (2004) نشان می دهند که کسانی که هرگز در فقر زندگی نکرده اند ، سطح خودکشی بالاتری دارند. Dupas و Robinson (2013) پیشنهاد می کنند که فقرا کمتر قادر به پس انداز هستند. مطالعات فوق حاکی از رابطه علّی ، تجمعی و چرخه ای بین خودکنترلی و درآمد یا فقر است.

مطالعات موجود نقش آشکاری از خودکنترلی در توسعه ، موفقیت و خوشبختی افراد و تمدن و پیشرفت جامعه را ارائه می دهد. با این حال ، مطالعات محدودی در مورد رابطه بین خودکنترلی و درآمد وجود دارد که موازی با وضعیت مالی شخصی و فقر است. Cobb-Clark و همکاران.(2019) دریافتند که دستمزدها هنگام استفاده از داده های آلمانی برای بحث در مورد رابطه بین خودکنترلی و برخی از پیامدهای زندگی ، به طور مستقیم متناسب با خودکنترلی فردی هستند. ما دستمزد را به کل درآمد یک فرد ، از جمله درآمد دستمزد ، درآمد ملک ، درآمد عملیاتی و درآمد انتقال ، گسترش می دهیم تا رابطه بین خودکنترلی و کل درآمد یک فرد را در سال 2013 با استفاده از داده های سطح ملی از آن کشف کنیمچین

3. دو مکانیسم خودکنترلی که بر درآمد تأثیر می گذارد

3. 1مدل دو مرحله ای از خودکنترلی و درآمد

خودکنترلی توانایی مقاومت در برابر وسوسه کوتاه مدت و پیگیری اهداف بلند مدت است. میرست و فیشباخ (2009) یک مدل دو مرحله ای از خودکنترلی را برای توضیح مکانیسم خودکنترلی موفق ارائه می دهند. طبق این مدل ، خودکنترلی موفق به دو مرحله از پاسخ های روانی و رفتاری به وسوسه بستگی دارد. مرحله اول شناسایی درگیری های مربوط به خودکنترلی است و مرحله دوم اتخاذ استراتژی های خودکنترلی مؤثر است. به طور خاص ، هنگام مواجهه با وسوسه ، فرد ابتدا باید درگیری بین وسوسه فعلی و دستیابی به سطح بالاتری از اهداف بلند مدت را تأیید کند. اگر فرد از درگیری بین این دو آگاه باشد ، آنها یک استراتژی خودکنترلی را برای ارتقاء اهداف سطح بالاتر اتخاذ می کنند تا اینکه در وسوسه فعلی افراط کنند. در مقابل ، اگر فردی نتواند درگیری بین وسوسه فعلی و دستیابی به سطح بالاتری از اهداف بلند مدت را مشخص کند ، ممکن است در وسوسه فعلی قرار بگیرند و در دستیابی به خودکنترلی موفق ناکام باشند. علاوه بر این ، حتی اگر فرد وجود درگیری بین وسوسه فعلی و هدف بلند مدت را تشخیص دهد اما نمی تواند یک استراتژی خودکنترلی مؤثر را در مرحله دوم اتخاذ کند ، خودکنترلی نیز شکست خواهد خورد. بنابراین ، تنها هنگامی که یک فرد با موفقیت درگیری بین وسوسه فعلی و هدف بلند مدت در مرحله اول خودکنترلی را مشخص کند و استراتژی های خودکنترلی مؤثر را در مرحله دوم خودکنترلی اتخاذ کند ، می تواند فرد را به خودکنترلی برساند.

در رفتار اقتصادی و امور اقتصادی ، تضادهای اجتناب ناپذیر از خودکنترلی بین مصرف بیش از حد فعلی و پس انداز و سرمایه گذاری بلند مدت ، بین لذت فعلی و تلاش های بلند مدت برای دستیابی به موفقیت کارآفرینی ، پیشرفت شغلی و افزایش دستمزد وجود دارد (Barauskaite etAl. ، 2018 ؛ Bogg et al. ، 2012). طبق الگوی دو مرحله ای از خودکنترلی ، هنگامی که فرد با این درگیری ها روبرو می شود ، ابتدا لازم است که آنها را شناسایی کنید. اگر فردی از وجود این درگیری ها آگاه نباشد ، مکانیسم خودکنترلی کار نخواهد کرد. احتمالاً فرد در خوشبختی کوتاه مدت خود را از دست خواهد داد ، فرصت کار سخت و افزایش درآمد خود را از دست می دهد و خودکنترلی در مرحله اول به شکست پایان می یابد. اگر فرد تضاد بین وسوسه های کوتاه مدت و اهداف بلند مدت در رفتار اقتصادی و امور اقتصادی در مرحله اول خودکنترلی را تشخیص دهد ، پس از آن خودکنترلی وارد مرحله دوم می شود و فرد برای مقابله با اینها راهکارهایی را اتخاذ می کنددرگیریاگر فرد در مرحله دوم استراتژی های مؤثر اتخاذ کند ، ممکن است بین مصرف بیش از حد فعلی و پس انداز بلند مدت و رفتار سرمایه گذاری ، بین هیدونیسم فعلی و کار سخت طولانی مدت ، انتخاب های منطقی انجام دهد و با موفقیت به خودکنترلی دست یابد. نتیجه افزایش درآمد است. در غیر این صورت ، درآمد کاهش می یابد (شکل 1).

فارکس پرشین...
ما را در سایت فارکس پرشین دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : احمدي مينا بازدید : 85 تاريخ : يکشنبه 6 فروردين 1402 ساعت: 1:34